مجید تربتزاده/
نمایش «کشف حجاب» از آن ماجراهایی است که نمیشود فقط یک یا دو نفر را کارگردان و یا بازیگر نقش اولش دانست. یعنی پس از «رضاخان» که گویا فقط پلیس قلدر این طرح و نقشه است، طراحان، صحنه گردانان و کارگردانهای زیادی، جلو و پشت پرده سیاست، مشغول طراحی و پیاده کردن سیاستهای مثلاً «مدرن سازی» عصر رضاخانی هستند. تیمورتاش، محمدعلی فروغی، علی اصغر حکمت، تقیزاده، علی اکبرداور و... همگی از جمله کسانی هستند که طراح و پیش برنده ماجراهایی مانند کشف حجاب هستند. بین اینها اما «علی اصغر حکمت» به خاطر دسته گلهایی که به آب میدهد و در نهایت ماجرایی مثل قیام گوهرشاد در مشهد را سبب میشود، جایگاه ویژهای دارد.
دانشآموخته سوربن
همین حالا اگر عبارت «بنیاد فارس شناسی» را در اینترنت جستوجو کنید، شما را به پایگاهی به همین نام میرساند که حوزه کاریاش، شناساندن بیشتر استان فارس و آشنا کردن شما با بزرگان و مشاهیر این استان از سعدی علیهالرحمه گرفته تا آغامحمدخان قاجار و شهید دستغیب است. در فهرست مشاهیر و بزرگان این سایت، نام «علی اصغر حکمت» و معرفینامه او هم دیده میشود: «اجداد وی همه از علمای تراز اول و اطبای معروف شیراز بودهاند. وی مقدمات ادبی را در شیراز آموخت و برای ادامه تحصیل به تهران رفت و پس از مدتی راهی فرانسه شد و رشته ادبیات را در دانشگاه سوربن به پایان رساند و مدتی در انگلستان به تکمیل زبان انگلیسی پرداخت. از فعالیتهای وی بنای دانشگاه تهران، تأسیس دانشسرای مقدماتی، اجازه تأسیس مدرسه عالی ادبیات و زبانهای خارجی، تعمیر، مرمت و فهرستبرداری آثار باستانی، تصویب اساسنامه فرهنگستان ایران به منظور پاسداری از زبان و ادب فارسی، احیای آرامگاه سعدی و حافظ و احداث کتابخانه ملی است...». البته شما تا پایان این زندگینامه و در سرتاسر این سایت تا دلتان بخواهد تمجید و تعریف از «حکمت» میخوانید!
یهودی مخفی
البته نه ما و نه اسناد تاریخی، منکر کارها و اقدامات فرهنگی «حکمت» نیستیم. چه بسا اجداد «علی اصغر حکمت» تقریباً از آدمهای سرشناس در حوزه علوم زمان خود بوده باشند. فرزند احمدعلی مستوفی معظمالدوله معروف به «حشمت الممالک» است که از طرف مادر نوه حسن فسایی نویسنده کتاب فارسنامه ناصری به حساب میآید، زادگاهش روستای «پیراشکفت» در۳۵ کیلومتری جنوب غربی شیراز است. در برخی از اسناد میخوانیم «حکمت» پیش از اینکه از دانشگاه سوربن مدرک بگیرد، مدتی از شیراز به تهران رفته، هم در مدرسه آمریکایی علوم جدید را خوانده و هم در مدارس دینی، علوم اسلامی نظیر فقه و اصول را فرا گرفته است. اما برای شما جالب نیست که چرا «بنیاد فارس شناسی» در معرفی شخصیتی مانند «حکمت» کوچکترین اشارهای به نقش محوری او در ماجرای کشف حجاب نکرده، از مناصب و روابط سیاسیاش میگذرد و تنها سعی میکند با بزرگنمایی فعالیتهای فرهنگی او، حسابی از کارگردان ماجرای کشف حجاب تجلیل کند؟ جوری که خواننده با خواندن زندگینامهاش «حکمت» را فقط به عنوان عنصری روشنفکر، فرهیخته و دلسوز فرهنگ اصیل ایرانی میشناسد که دامنش از هرگونه توطئههای سیاسی و غیرسیاسی پاک است. بررسی دقیقتر اسناد تاریخی اما واقعیتهای دیگری را هم پیش روی ما میگذارد. یکی از مهم ترین آنها کتاب خاطرات «مئیر عزری» نخستین سفیر رسمی رژیم غاصب اسرائیل در ایران است. این دیپلمات رژیم صهیونیستی خودش اصالتاً ایرانی و اجدادش از جمله یهودیانی هستند که از اصفهان به فلسطین اشغالی کوچ کردهاند. او در جلد نخست کتاب «یادنامه» مینویسد: «... قبل از معارفه، «حاجعلی کیا» به من گفت که او (علی اصغر حکمت) از خود شماست و من پس از چندی دانستم که خانواده حکمت، خاخام و از سرشناسان یهود بودند که ناچار از کیش خود دست شسته و با گزینش نام «حکمت» خواستهاند از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند!»
مردک حقه باز!
البته یهودیتبار بودن جرم نیست، اما اینکه یک دیپلمات صهیونیست بر«یهودی مخفی» بودن یک مقام ایرانی تأکید و روابط صمیمانه با او برقرار کند، جای تأمل دارد. علاوه براین «شیخ عبدالرسول نیّر شیرازی» نویسنده کتاب «تحفه نیّر» که اختصاص به وقایع مشروطیت در منطقه فارس دارد، درباره شخصیتهایی نظیر «حکمت» مینویسد: «ما از خانوادههای جلیل حکمت و نمازی خیلی تاج افتخار بر سر گذاردیم!... در دوره زمامداری آقای علیاصغر حکمت تمام امور مربوط به این کار از اختلاط پسر با دختر، متروک کردن شرعیات، حتی خواندن قرآن و نماز و دعا و یاد کردن نام خدا و پیغمبر و ائمه(ع) اجمالاً آنچه بوی دین میداد، برداشته شد. آنچه فسق و فجور و لاابالیگری بود به جایش گذارده شد و پیش از همه خود و خانواده شریفه مقدم شدند. راستی خیلی خدمت کردند!». در کتاب «نامههای دکتر قاسم غنی» هم میخوانیم: «... یک وقت حکمت از اسلامبول سواد و عکس بعضی تفاسیر قرآنی را خواسته بود که... تفسیری بر قرآن میخواهند بنویسند... مردک حقه باز، توعربی میدانی؟ تو آن عبارات را میفهمی؟ تو فقه و اصول و حکمت و علم کلام میدانی؟...تو سالها مشغول کارهای اداری و وزارت و حقه بازی و سیاست بودهای و وقت نداشتهای...».
فراماسونرها
شهرت «حکمت» در اسناد تاریخ معاصر به همینها محدود نمیشود. یعنی با وجود اینکه برخی از اسناد و نوشتههای خوشبینانه، سعی کردهاند فقط به بُعد فرهنگی و ادبی او بپردازند، اسناد وزارت خارجه او را بیشتر به عنوان سیاستمدار دوره حکومت پهلویها میشناسد. او در سالهای پایانی حکومت قاجار عضو حزب رادیکال ایران است که بشدت منتقد قاجاریه و طرفدار انتقال سلطنت به رژیم پهلوی است و در این راه تلاش زیادی هم میکند و بعدها پاداشش را از رضا خان میگیرد. در لُژ «ستاره سحر» هم عضویت دارد و یک فراماسونری تمام عیار به حساب میآید. با روی کار آمدن رضاخان، در دورههای مختلف، وزارت معارف، دادگستری، پیشه و هنر و وزارت بهداری را تجربه میکند اما بعدها رضاخان به رابطه او با تقی زاده مشکوک شده و «حکمت» چند سالی مغضوب دربار میشود و در نهایت با وساطت «محمدرضا پهلوی» دوباره به کار برمیگردد و در دوره پهلوی دوم نیز بیشتر یا وزیر خارجه است یا دیپلمات. اقدامهای مهم و معروفی که «حکمت» در آنها نقش مؤثر دارد و خیلیها به همین سبب او را فقط چهرهای علمی، فرهنگی و ادبی یاد میکنند عبارتند از: ساخت کتابخانه ملی، تأسیس و افتتاح دانشگاه تهران، ساخت دانشکدههای فنی و معقول و منقول، توسعه و تکمیل مدارس ابتدایی و متوسطه، انتشار مجله «تعلیم و تربیت»، انتشار نشریه «وزارت امور خارجه»، برپایی کنگرههای بینالمللی مانند کنگره هزاره ابن سینا، کنگره هزاره فردوسی، کنگره سعدی، ساخت آرامگاه فردوسی، سعدی، حافظ، خیام، ابن سینا و تأسیس موزه ملی ایران باستان.
رونمایی از کشف حجاب
قرار نیست با شمردن اقدامها و کارهای فرهنگی «حکمت»، شما را شگفت زده کنیم. میخواهیم یادآوری کنیم طراحان اصلی کشف حجاب میدانستند که برای پیاده کردن نقشههایشان، جز سرنیزه رضاخان به مهرههای کاملاً فرهنگی، باسواد و خوش سابقه هم نیاز دارند که چه در آغاز کار و چه در ادامه آن، پای کارِ سیاستگذاری فرهنگی و اجرای آن باشند. بنابراین او که سال 1314 وزیر معارف است، بهترین گزینه ممکن برای اجرای برنامه، تغییر هویت فرهنگی و دینی ایرانیان به نظر میرسد. «جشن شیراز» که فروردین سال 1314 با تدبیر، حضور و نظارت او برگزار میشود، نخستین رونمایی جدی اما اعلام نشده «کشف حجاب» است که اعتراض مردم و علمای شیراز و شهرهای مختلف را برمیانگیزد. «حکمت» در پاسخ به اعتراضها در روزنامهها مقاله مینویسد که: «از این معنی، محافل ارتجاعی شهر برآشفته، از جمله یکی از علمای روحانی که مرد فعال و دانشمندی بود، تلگرافی به شاه عرض و از وزیر معارف شکایت نمود که این وزیر «علیه ما علیه» دختران را در ملأعام حاضر کرده و به ترقص واداشته است. البته رضاشاه به این تلگراف اعتنا نکرده و عین آن را برای وزیر معارف فرستادند...».
باغچه توتی
«حکمت» گویا بشدت از رضاخان وحشت دارد. او هرچند در سالهای 1300 تا 1320 ایده و اجرای همه کارها و اقداماتش را به شخص شاه نسبت میدهد، اما بعدها در خاطراتش اعتراف میکند که همه آنها از جمله طرحهای خودش بوده است. حبیب یغمایی درباره او میگوید: «حکمت هرکاری را در زمینه فرهنگ به اسم رضاخان میکرد چون از او میترسید». بنابراین با وجود اینکه سال 1314 در پاسخ به اعتراضها و شکایتهای مردم و علما، توپ را به زمین رضاخان میاندازد و خودش را فقط مجری اوامر ملوکانه مینامد، اما بشدت پیگیر اجرای درست قانون کشف حجاب و پشتیبانی فرهنگی از آن است. دی ماه همین سال نیز با وجود همه اعتراضها، بگیر و ببندها و کشتاری که در مسجد گوهرشاد شده است، سرانجام مراسم رسمی کشف حجاب را برگزار میکند. علی اصغرخان البته آن قدرها عمر میکند که 40 و چند سال بعد به چشم خودش ببیند چطور انقلاب اسلامی طومار پهلویها و ایدهها و سیاستهایی که او به اجرا گذاشته بود را در هم میپیچد. «حکمت» یک سال و چند ماه پس از انقلاب در شهریور سال 1359 درگذشت و در آرامگاه خانوادگی (باغچه توتی) در شهر ری دفن شد.
نظر شما